شرح دعای ابوحمزه ثمالی به روایت حجت الاسلام و المسلمين آقاتهرانی
«بِكَ عَرَفْتُكَ»؛ اینجا یک بحثی را درباره شناخت مطرح میکنند تا که ما معبودمان را بشناسیم. اینجا میگویند که من از کجا شما را شناختم؟ از کجا با تو آشنا شدم؟ میگویند که من از خودت تو را شناختم. خب این نوع بینش و این نوع شناخت با شناختهای ما متفاوت است.
ما معمولا با براهین اِنّی به شناخت میرسیم. ایناصطلاح در فلسفه بحث شده است. برهان یا اِنّی است یا لمّی. گاهی برهان از پایین به بالاست و گاهی از بالا به پایین. برای اثبات، گاهی از علت به سمت معلول میرویم، گاهی نیز از معلول به علت میرسیم. ما معمولاً از گلابی و پرتقال و بچهای که به دنیا آمده و از دیدن مادر و پدرمان و کتاب و... پی میبریم که همینطوری نمیشود اینها باشد و حتماً یک خالقی دارند و اینگونه به خدا پی میبریم. اینها میشوند آیاتی که توسط این آیات ما به او میرسیم: «سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنفُسِهِمْ»[2]. ما با مشاهده در این افقها، در این کهکشانها و ستارهها و سیارهها و این آیات به او میرسیم. مثل اینکه فرض کنید میخواهیم برویم جایی و آدرس را به ما میدهند. این آیات همان آدرس هستند که ما این آدرسها را یکی یکی دنبال میکنیم تا به خانه معبود برسیم. اما برخی اینگونه نیستند؛ از خدای تعالی است که بقیه را هم میشناسند. البته این نوع برهان خیلی محکم است، ولی برای ما سخت است.
حال ببینیم امام چه میگویند: «بِكَ عَرَفْتُكَ». اصلاً به وسیله تو، ما تو را شناختیم. چگونه به وسیله او، به خودش پی میبرد؟ چون خود او را یافته است. پس وقتی او را مییابد، از خود او، به او میرسد. این فرق میکند. گفتیم که ما مثلاً از این میوه، از این درخت، از این گل، از این سلول و مولکول و اتم پی میبریم که اینها خالقی دارند. از اینکه میبینیم حساب و کتاب دارند و آنقدر دقیق و ظریفاند که اگر یکی از اینها بهم بخورد، عالم را متلاشی میکند و همه جا بهم میریزد، میفهمیم که باید حساب و کتابی داشته باشد و این حساب و کتاب نیز صاحبحسابی دارد. این از ما. اما اینجا اینگونه نیست. *امام میفرمایند: «بِكَ عَرَفْتُكَ»؛ من تو را به واسطه خودت شناختم، «وَ أَنْتَ دَلَلْتَنِي عَلَيْكَ»، اصلاً تو خود من را بر خودت دلالت و راهنمایی کردی.
نظرات شما عزیزان:
:: برچسبها: دعا, ابوحمزه ثمالی, شناخت, معبود, دلالت, راهنمایی, هدایت,